dimanche 3 juillet 2016

سه شعر...!ـ


سطل آشغال

گاه زندگی وگاهی دنیا می شود\ سطل آشغال\ برای ریختنِ احساسات خود به دور\\ برای سوزاندنِ خاطرات خود در آن \\ برای آلودن آمال و ایمان خود به گند\ برای آغشتن رؤیاها به دود\\□□  گاه زندگی را می کنند سطل آشغالی\ برای ریختن تن خود\ دل و جان تا  ....هستی خود درآن!



اگوست 2012 ملیحه رهبری\ 

بی هیچ سلاحی!
بی هیچ سلاحی\ می توان کٌشت\ انسان زنده\ قلب زنده \ امید زنده\احساس زنده\عشق ومحبت\ گٌلِ زنده\ اعتماد را می توان کٌشت\ هر روز این کار را می کنند\ بی رحمانه \ دوست یا دشمن! □ □ □  "کلمه ای زهرآلود" \ گاه رفتاری\ کافی ست\ تا دیگر زنده نباشی\ سکوت کنی مثل مٌرده ای!
19 آپریل 2014

"یکی بود یکی نبود!"


وقتیکه تورفتی\ او رفت! \ سهمگین بود سایۂ بلند تنهایی \ وتند بادِ مرگ \ ماندنی استوار یا رفتنی در دست باد! "هست" یا " نیست !□□ خورشید گفت: " من هستم!"\ می تابم و می بخشم یکسان \ برآنکه هیچکس ندارد وآنکه "همه" را از آن خود دارد\\ زنده بمان \ شادی پایدار من از تو\ غم ناپایدار تو از من \\□□ زمین گفت: " من هستم"!\ بشنو آواز مرا \ مترس از بازی مرگ که زندگی ابدی ست\ غم مخور!\ تو را دوست دارم \□□ آواز باد و باران\ نغمۂ ستارگان و ماه ؛ همه عشق بودند و سلامی ابدی بر"انسان".\ □□ وقتی هیچ "کس" نبود\ خورشید را تابان \ شب را سرشار از نور ستارگان\ زمین را مهربان\ ....\ و "هستی" خود را بازیافتم در دانایی  و پایداری و نامیرایی جهانِ!\


2012 ملیحه رهبری

mardi 26 janvier 2016

چند شعر!ـ



درهمه جا!
فرقی ندارد کجا\ قلبی که برای آزادی بتپد\ صدایش شنیده خواهد شد\ درهمه جا\ زیباتراز احساس\ درخشان تر ازخِرد\ خورشیدی نخواهد تابید\ کسی که اشتیاق را درجان خود نشناسد\ نخواهد توانست پایدار بماند\ تنها احساس می تواند انسان ها را به هم وصل کند\که دست سرنوشت جدایشان کرده است\احساس است که با ابرها از مرزها می گذرد\ تا پایان جهان!
 24یونی 2014 ملیحه رهبری


  .

آدم هـــا

مثل ریگها\ مثل سنگ فرش های کف خیابان خسته ام\خسته از باد و باران و گام های سنگینی که زمین وآسمان را برسرم می کوبند\ خسته ازشنیدن ودیدنِ خون و مرگ وجنون وفریاد\ خسته ازدست های بسته\ درانتظارم\ درانتظار شب، تاریکی\ وآوازِ دل انگیزِ سکوت\ تا دَمی بیاسایم.\ دَمی با نسیم\ دَمی در دامن شب\ خستگی هایم\ فریادهای خاکی ام\ را بگریم.
تابستانِ 2013 برابر با تابستان  1392
ملیحه رهبری
افعی وگندم
بشارت ها، وعده های آسمانی\\چون کهکشان های سرگردانند\\که در آن ها ستاره ای سوسو نمی زند\جانشینان خدا بر روی زمین\ فریبکارانه در پی قدرتند\ در این دنیای پٌر زهر\ چه حاصل ازافعی بیشتر؟\ گندم ها بردستانی بوسه می زنند\ که خاکِ سخت را زیر و رو می کنند تا برویانند و شکوفا کنند.
نوامبر 2008
ملیحه رهبری

آدم ها
آدم ها مثل گل ها پژمٌرده می شوند\ مثل چینی شکسته می شوند\ مثل برف آب می شوند\ مثل چشمه خشک\ مثل برگ های پاییزی از درخت زندگی جدا می شوند و می ریزند\ آدم ها مثل روزها هستند، به سوی شب می شتابند. □ □ □ آدم ها می افتند\ برمی خیزند و بهاری دوباره دارند\ مثل چشمه ها می جوشند\ مثل جوانه ها به سوی زندگی باز می گردند. □□□\ آدم ها درگذر مرگ به سوی زندگی سخت چو فولاد آبدیده می شوند.
دسامبر 2013
ملیحه رهبری
گٌل هستی
به دست باد گل ها\ به دست انسان\ گل هایِ هستی پَرپَر می شوند!\ فرقی نمی کند معصوم مثل گل یا گنه کار\ به دست باد یا انسان \ گل های هستی پَرپَر می شوند.
2 مآه مای 2012