dimanche 15 septembre 2013

حیرت و خاموشی!!ـ


شعراز : ملیحه رهبری
حیرت و خاموشی! ـ!


به قتل عام بیگناهان
با دست های بسته
 به تیرهای خلاص به مجروحان واسیران
به حوض های خون به زیر پیکرشهیدان
 نگاه می کنم.
حیرت است وخاموشی
زبانی لال، کلامی قاصر

سرم را از فراز جنازه ها بالا می گیرم تا
انتهای جاده ظلم
با سرنگونی این رژیم
را گم نکنم.
□  □  □
با حیرت،
به گل های سرخِ پرپر شده،
با حسرت به سروهای شکسته،
با اشک، به دست های بسته
به پیشانی های سوراخ شده می نگرم
صدایشان را،
فریادشان را می شنوم؛
"مرگ برخامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، زنده باد آزادی!"
اما عرب کجا زبان عجم فهم تواند کرد!؟
□  □
باز هم صدای ولی فقیه و
صدای "دولت اعتدال ش" را
در طنینِ خمپاره های سوزان و
موشک های بی امان می شنوم.
دست های از پشت بسته
تیرهای خلاص به مجروحان و اسیران،
زنان، مردان، می میرند و می سوزند و خاکستر می شوند.
□ □ □

بازحیرت است و خاموشی!
باز رنجِ اسیران
 و باز مقاومتِ
زنان و مردانی که هزار بار بر مرگ خندیده اند،
و باز هم اینان،
در ترکِ خورد و خواب خویش،
در سوسویِ شمع نیمه جان خود
چراغ امید افراشته اند. 

چیست این حکومت و این خفاش مرگ که سایه بالهایش
سی سال است صورت خورشید را
پوشانده است.

قلب ها و نگاه های هراسان
لب های بی لبخند، 
صورت های پٌر رنج خود سخن می گویند
تن های مجروح، روح های خسته و شورشی، فریادهای حق طلبانه، 
 همه سخن می گویند.
 
 با اینهمه اما
از درون نیستی
صدای هستی و
از درون این بیابان شقاوت
صدای پای "عدالت" را می شنوم.
صدای "قدم هایش" را می شنوم،
صدای حرکت، جنبش، جوشش و خروشش را،
چون بهمنی سرنگونساز و در راه را 
می شنوم.
 □
هر زمستانی را بهاری است
هر دیکتاتوری را پایانی
 و هر مرگ را رستاخیزی است!
 □
خون وآتش و گلوله و مرگ،
زلزله های هراس انگیز
می گذرند.
آنچه در راه است
آنچه خواهد آمد،
آنچه پیروز خواهد شد
آزادی است!
 
آنچه خواهد ماند
ایران،
میهن چندهزار ساله ماست
درود ابدی بر سروهای سر فراز آزادش باد
از دیروز تا به امروز
که نامش و  بقایش را با فنای خود
جاودانگی بخشیدند!
درود!

15.9.2013ماه سپتامبر

به مناسبت و با تسلیت و تأسف  وتأثر از کشتار وحشیانه وغیرانسانی و ضدبشری 52 مجاهد آزاده در شهر اشرف به دست دو دیکتاتوری جمهوری اسلامی و همدست آن دولت مالکی درعراق در قرن بیست و یکم و هزار و چهارصد سال پس از اسلام و دریغا که تمام این جنایات به نام اسلام و به خاطر حکومت اسلامی است

samedi 9 mars 2013

مگو خاموشی!ـ



شعراز : ملیحه رهبری
به مناسبت روز جهانی زن

مگو خاموشی!!

به جاده چشم دوخته ام
به جاده تهران- بندرعباس
به راه دور برای ملاقات یک زندانی
به سفریک مادر برای دیدار فرزند در تبعیدش
به زمستانی سرد و به جاده ای بی پایان
چشم دوخته ام
   
مگو "روز زن" مبارک و دسته ای گل برای تو
در کنار گل های پرپر شده، شاخه های شکسته، ساق های تبر خورده
قلب های آماج گلوله ها، گلوگاه های زییایی که بر فراز چوبه دار فریاد آزادی برآوردند،
ایستاده ام!
داغ ها و درفش ها بر سینه مادران، زنان و هنرمندان
ازننگ های تاریخی این دوران،
بر دامن خدابانویِ ایران زمین اند.
 
مگو خاموشی،
ساکت باش!!
به صدای سوختنِ زنان ، مردان، کودکان، بیگناهان، مظلومان،
گوش سپرده ام.
دور یا نزدیک
اینسو یا آنسوی مرز
در زندان ها یا در تبعید گاه ها
در زیر طاق آسمان ایران
یا در زیر طاق آسمان عراق وسوریه
درهر کجایی که پای منحوس
ودست خونریز این جلادن برسد
ظلم است وآتش فقر،
خون است و آتش جنگ،
گلوله های گاز اشک آور است و
خمپاره های سوزان و
موشک های بی امان
زنان، کودکان، مردان، می میرند و می سوزند و خاکستر می شوند.
□ □ □
مگو خاموشی!
به صدای زخم های میهنم گوش می دهم.

قلب ها و نگاه های هراسان خود سخن می گویند
لب های بی لبخند، صورت های بی امید خود سخن می گویند
تن های مجروح، روح های خسته و شورشی، فریادهای حق طلبانه،  همه سخن می گویند.
ساکت باش!
مگو خاموشی!
به صدای باران گوش کن که از قلبم می بارد
صدای زخم های فرزندم را می شنوم
صدای سوختن سلول هایش
صدای نفس های تبدارش
صدای تپش های تند قلبش  
صدای چکه چکه ها خون از ناودان  رگ هایش را می شنوم
وجانم با جانش می سوزد
از درون خاکسترِ ما صدای بالهای ققنوس را می شنوم.
صدای ماندگار هستی را
که از جان ما بر می آید
و با جان ما برخاک می شود.
 
ساکت باش!
مگو خاموشی ای
از درون نیستی
صدای هستی و
از درون این زمستان سرد و ساکت و سنگین
صدای پای بهار را می شنوم.
صدای "قدم هایش" را می شنوم،
صدای حرکت، جنبش، جوشش و خروش و شادمانی را،
می شنوم.
بهارآمد
خوش آمد!
با نوروز آمد،
خوش آمد!

18. اسفند .1391 برابر با مارس. 2013

با تبریک به مناسبت روز جهانی زن
و با گرامیداشت روز جهانی زن.