dimanche 15 mars 2009

خانه ما کجاست


خانه ما کجاست؟

خانه من کجاست؟
خانه تو کجاست؟
خانه دوست کجاست؟
دیر بازی است که می دانیم،
آرام و قرار ما
در خانه ای بزرگ یا کوچک،
در اتاقی روشن یا تاریک
در خیابانی با نامی غریب
در دیار غربت
نیست.

خانه ای هست
به وسعت قلب های ما؛
کوچک یا بزرگ
چشمه ای زلال
یا رودی خروشان
یا دریایی پٌر طوفان،
چه فرق؛
در بستر آزادی
به هم می پیوندیم.
وآنگاه
اقیانوسی نهان
به وسعت تاریخ
در سینه های ما
تلاطمی دوباره
می یابد.

عشق
مشعلی هست
فروزان
در سینه های ما
نه خاموش می گردد
نه فراموش!
زآن پس که
تا ستاره ها
رفتیم،
با ستاره ها
زیستیم!

آینده
آزادی،
باوری است در ما
هزار بار تیرباران شده
هزار بار چون گلی شکفته
و به هزار حسرت پرپر شده،
اما در سینه های ما
دوباره جان می گیرد.
سال هاست که
نه با تن خاکی خود
که با جان خود
زیسته ایم.
باور به حق زیستنی انسانی
برای خلقمان
برای تمام انسان ها
عشقی است نامیرا
در سینه های ما،
از معجزه همین عشق
زنده ایم !

پناهگاه آزادی
گاه زیر زمینی است،
غریب
در کشوری آزاد .
گاه دفتری است مخفی
با راه های در رو
در خیابانی در وطن.
گاه زندانی،
با هزاران هزار زندانی.
گاه مرگ است و گاه زندگی،
گاه آسمان است
که صد هزار روح پاک
به سویش پرواز می کنند
گاه
خاک است که در قلبش
شقایق ها و گل سرخ ها
می رویند.
چه مقدس است
تلاش
در راه
و برای آزادی!
چه مقدس است،
تلاش بشر
در طول تاریخ
در راه
و برای آزادی.
چه مقدس است،
رنج های مجاهدان و مبارزان
یاران و آزادگان
در راه
و برای آزادی!

جایی هست که
می توانی
از سرمای روح خود بگریزی
جایی هست
که از پاکی هوا
می توانی جان شیفته خود را
پٌر کنی
جایی هست
که در آن
روزهای بسیاری
از تحصن
از ایستادگی
در برابر خواسته های رژیم؛
نابودی اشرف، بلعیدن عراق و..
می گذرد.
جایی که در آنجا
رو در روی رژیم،
تن های خسته
روح های شکسته
جوان می گردند.
تاریکی ها، سنگینی ها،
در پرتو آفتاب،
رنگ می بازند.
روح نغمه می سراید
جان آواز می خواند
دست ها
گرمای خدا را حس می کنند
و قلب شکفتن دوباره
عشقی کهنه را.
جایی هست که
در آنجا
اشک ها و لبخندها
برای سخن گفتن
کافی هستند.
در آنجا
رقص عاشقان
چنگ بًربطان
و شادی جان
از برای آزادی است.

7، نوامبر، 2008-11-07
ملیحه رهبری

Aucun commentaire: