samedi 7 mars 2009

قصیده برای مادر

برمزار مادر ابوذر ورداسبی

قصیده رستاخیز و پیام مادر

از گل سخن می گوییم
نه از مٌرده ای
یا از مرگ.

از گلی که روح بهاران در او بود
از گلی که به دست باد و طوفان
پرپر می شود، می میرد
اما پایان نمی یابد.

ازگلی خزان دیده،
سوخته، داغ دیده، هجرت کشیده،
سخن می گوییم.

گردآمده ایم در بهار،
با قلبی سرشار از یاد خوبش
و با چشمی گریان در سوگش،
در داغ ها و غم هایش،
وزآنچه بر او گذشت،
لحظات خود را با او پیوند بزنیم.

نه در خزان که در بهاران
نه در گورستان که در بهار طبیعت
در سوگش نشسته ایم.
در سوگٍ،
روح پاکی که از سوختنش
عطر عود،
عبادتگاه یادمان را پٌر می کند.
ولبخندش
از میان چین و چروک های صورت
هنوز عطرگل یاس را درخاطر ما می پراکند.
مادر
آنها که تو را به خاطر دارند،
محبت، بی ریایی با دوست،
و دشمنی وآشتی ناپذیری،
با آخوندها با ظالمان و با قاتلان و دزدان را به یاد دارند.
مادر با ما حرف بزن،
با ما سخن بگو،
مگر نه اینکه رفتگان را رستاخیزی است
بازگرد و در بهاران
با ما سخن بگو!
و
اینک مادر با ماست:

« خوش آمدید،
فرزندانم، یارانم، روشنای دیدگانم
قلب من به شما خوش آمد می گوید
دست های من به شما آزادگان خوش آمد می گویند
شما که گل آورده اید،
شما که قلب های خود را آورده اید،
شما دستان خدا هستید.

آری، من نمرده ام،
مرا نه آسایش است،
نه مرگ و نه بهشت،
هنوز زخم ظلم های خمینی بر روح من تازه اند،
زنده ام تا سرنگونی رژیم و قیام خلق را ببینم.
زیرا که مرگی نیست،
و ما در والاترین آمال خود زنده و جاودانیم.

بیایید و خاک مرا با پیمان خود زنده کنید.
بیایید
تا دست در دست هم
تا مرگ ظالمان
رهرو وفادار این راه باشیم
در این راه
قلب من شما را صدا می کند
لبان من شما را صدا می کنند
دست های من شما را صدا می کنند

نفس های من
شما
زندگان اید!
زنده ،
خروشنده و جوشنده برای قیام و سرنگونی آخوندها باشید
بشارت من در بهاران بر شما اینست:
ای که برای من گل آورده اید،
گل های آزادی شما هستید،
گل های آزادگان شما هستید،
مقاومت و مردم را یاری کنید،
آخوندها را سرنگون کنید،
پیش از آنکه،
نه از تاک ایران نشان ماند،
و نه از تاک نشین وطن!
مادران، خواهران برادران، فرزندانم
بر مزار زنده گان خوش آمدید،
هرجا که پرچم آزادی،
برافراشته است و خروش آزادی در سینه می جوشد
زنده و زندگانی پایان نمی گیرد.

مرا در درگور سرد آسایش دفن مکنید،
مرا در گور سرد زندانی مکنید،
مرا در سینه های گرم خود زنده کنید،
کمتر از گیاه نیستیم که در بهار دوباره زنده میشود،
کمتر از چوب خشک نیستیم که با جرقه ای شعله می کشد،
رستاخیزی در درون تک تک شماست،
خاک رستاخیز من،
جان شما باد.
جان شما،
روح رستاخیز من.

نگاه کنید من اٌمی بودم،
من شاعر نبودم اما در قدوم شما عزیزان شعر می گویم،
برای شما سخنرانی می کنم،
تا این بی شرف ها هستند،
پرچم شرف را زنده نگه دارید!

نمی توانم بمیرم،
نمی توانم آسایش بگیرم،
هنوز تن خونین ابوذرم و بدن چاک چاک فاطمه ام ،
و هزار فروغ جاودان دیگر،
در دشت حسن آباد،
بی گور و بی کفن مانده است،
تن آزادگان در خاک اسیر،
کفن نمی پذیرد!

چگونه بمیرم یا که خاموش باشم،
چون ظالم زنده است،
پرچم استقلال و آزادی،
هنوز بر فراز دست های ما آواره است،
قله پیروزی،
فتح ناشده،
باقی مانده است.

ای کسانی که آمده اید،
خوش آمده اید اما من نمرده ایم،
تا ریشه ظلم را بًرکنم،
تا بر قراری عدالت،
آواره ام،
وطنم، خانه ام، شالیزارهای برنج من،
همه در دست دزدان و فاسدان است.
در دست ناحق،
که برگٌرده مردم سوارند.
وطنم، شهرم، خیابان وکشتزارهایم،
همه مصادره شده اند،
باید همه را آزاد کنیم،
باید نمیریم،
باید آزاد کنیم،
باید به وطن خود بازگردیم.
ای شما دستان آزاد من،
شما زنده باشید،
شما که از جهنم آخوندها گریخته اید،
شما مردم در جهنم مانده را فراموش نکنید،
دیوانگان،
عنترها ،
با ورجه ورجه های قدرت اتمی
را فراموش نکنید
ایران این عروس پٌٍر غرور آسیا
زیبا تر ازآنست که احمدی نژاد،
داماد و رییس جمهور آن باشد

رژیم نه به یک نفر
که به همه ظلم کرده است،
نه به یک مال یا که یک جان یا که یک ناموس،
که به مال و جان و ناموس همه ظلم کرده است،
عدالت،
حق طلبی حرف ماست.
عدالتی که علی گفت:
حاشا که به ناحق،
پوست جویی را از موری بستانم!
عدالتی یکسان برای همه.

تقسیم عدالت،
تقسیم فقر، تقسیم ثروت
تقسیم آزادی،
تقسیم عشق،
تقسیم محبت،
تقسیم همه چیز، برای همه
حرف ماست.
ما زاده یک حقیقتیم که گم نمی شود،
علیه ظلم،
علیه شاه و علیه خمینی برخاستیم،
مثل اولین روز،
تا آخرین روز تکرار می کنیم،
که حقیقت واحد،
ذات پاکٍ عاری از شرک
با ماست
و در هرجان آزاده ای که با ظلم و ستم می جنگد، زنده است.
و
در برابر عدالت،
آنکه بالاتر در قدرت است،
باید،
کوچکترین در برابر عدالت باشد.
هرپایمان کننده حق،
حق انسان ها،
حق حق طلبان،
حق رنج دیدگان،
حق ستم کشیدگان،
مرده یا زنده،
در برابر عدالت پاسخگوست.
امروز،
جز مقاومت پٌرشکوه مجاهدین در برابر رژیم فاشیستی ملاها کسی نیست
و جز وحدت با مقاومت،
جزیکپارچگی و یکدستی با مقاومتف
مقاومتی،
که خود تک تک آجرها یا گل های آن بوده اید،
راهی در برابر فاشیست مذهبی که جهانی می شود،
نیست.
رستاخیز من،
پیام من،
خوش آمد من،
به شما عزیزان،
این است:
اگر هزار بار دیگر هم بمیرم و باز گردم،
دست از دامن حق طلبی نخواهم کشید.
یاری جز مجاهدان وآزادگان برنخواهم گزید.
پس ای مشتاقان حق،
مرا به قلب های خود راه دهید،
تا رنج قدم هایتان را با اشک چشم خود بشویمو
شما بودید که شاه را سرنگون کردید،
همین شما،
باید سفاک تر از شاه را هم سرنگون کنید.
تا برای آسایش خاطر مرده ها و
برای سعادت زنده هامان
وطن را از ظلمٍ آخوندها
پاک
و با نور نوروز و
روز و روزگاری نو روشن کنیم.

ملیحه رهبری
2007,04,12

قرآن) سوره النازعات
قسم به فرشتگانی که جان اهل ایمان را به آسایش و نشاط ببرند. قسم به فرشتگانی که با کمال سرعت فرمان حق را انجام می دهند و قسم به سبقت گیرندگان. قسم به فرشتگانی که به فرمان حق به تدبیر نظام عالم میکوشند. قسم به همه قوایی که در نظام عالم
تکوین و تشریع با کمال سرعت و حسن تدبیر به امر خدای حکیم به کار مشغولند که حیات دنیا را مقصدی در پیش است.

Aucun commentaire: