samedi 7 mars 2009

اشکی از طلا

قطره اشکی از طلا
به کدام سو
زمان می شتابد.
به کدام سو
روز خسته دامن می کشد.
با اشک شبنم
چمن در ساحل رود
می گرید.
*
قطره اشکی از طلا می چکد.
*
آنجا که ابری از تردید سایه می افکند،
پلکهایت را برهم نٍه،
با قلبت زیبایی را خواهی یافت.
*
آخرین برگ رقصان و چرخ زنان
از شاخه جدا می شود،
جوانه های نو می رویند.
*
آیا آسمان از ما دور است؟
باد به کجا سفر میکند؟
*
سکوت است.
ترانه ای زیر لب زمزمه می شود.
کسی درهای بسته را می گشاید،
راهی است تا نوک آن کوه،
راهی که آن را،
بازگشتی نیست.
*
قطره اشکی چون ستاره می درخشد.

ملیحه رهبری
15 آپریل 2006


Aucun commentaire: